Contacts
صفحه اصلی پورتال | صفحه اصلی تالار | ثبت نام | اعضاء | گروه ها | جستجو | پرسش و پاسخ | فروشگاه الکترونیکی | خرید پستی بازی های کامپیوتری





صفحه اول انجمنها -> اصول اولیه در طراحی بازیهای کامپیوتری -> سفر به سوی سایه ها
 

ارسال يك موضوع جديد   پاسخ به يك موضوع ديدن موضوع قبلي :: ديدن موضوع بعدي
برو به صفحه قبلي  1, 2, 3, 4 ... 11, 12, 13  بعدي

به نظرتون اين داستان چه طوريا است!!؟؟
خيلي جالبه من كه كلي حال كردم...حتی می تواند یک کتاب داستان شود
90%
 90%  [ 9 ]
هي ...مي خوانم...ولي زياد خفنم نيست
10%
 10%  [ 1 ]
مجموع آراء : 10

نويسنده
پيغام
سيلوستر
مدیر انجمن
مدیر انجمن


تاريخ عضويت: 5 شنبه 27 مرداد 1384
تعداد ارسالها: 499
محل سكونت: مشهد - One of back street boys


2 شنبه 30 مهر 1386 - 00:57
پاسخ بصورت نقل قول
جالب شد

_________________
ارسال  بازگشت به بالا
ديدن مشخصات كاربر ارسال پيغام خصوصي ارسال ايميل
 

نويسنده
پيغام
Ice
در حال رشد
در حال رشد


تاريخ عضويت: 5 شنبه 26 مهر 1386
تعداد ارسالها: 79
محل سكونت: در يك كوهستان برفي


2 شنبه 30 مهر 1386 - 07:12
پاسخ بصورت نقل قول
من رو ببخشيد ...بچه ها ..من همه اينهارو با وورد 2007 نوشتم ..و به دليل انجام يكي از پروژه هاي دانشگاه (اكسل بود ...)مجبور شدم به 2003 ارتقا بدم!!!! Embarassed
حالا هم كه هيچ كدومش با اين وورد 2003 باز نمي شود ...و الان هم دارم مي روم قزوين و تا 4 شنبه اونجا هستم ..ايشالله بقيش رو 4 شنبه ..قرار مي دهم....
با عذر خواهي ....
راستي اگر سوالي چيزي ..مطلبي گنگ در رابطه با داستان بوده بپرسيد.. Surprised .
ارسال  بازگشت به بالا
ديدن مشخصات كاربر ارسال پيغام خصوصي ارسال ايميل نام كاربري در پيغامگير Yahoo
 

نويسنده
پيغام
Ice
در حال رشد
در حال رشد


تاريخ عضويت: 5 شنبه 26 مهر 1386
تعداد ارسالها: 79
محل سكونت: در يك كوهستان برفي


2 شنبه 30 مهر 1386 - 07:34
پاسخ بصورت نقل قول
با سعي و تلاش توانستم ...بلاخره 2007 رو اينستال كنم . Razz ...پس بزيم ادامه ماجرا
سفر به سوي سايه ها(قسمت 6)
لحظه پسری رو می بینم شمشیری بزرگ در دست دارد و در بین مرده ها و آتش و سیاهی ها قدم می زند ...خوشحال نیست غم در چهره اش موج می زند . به دور و ورش نگاه می کند و به من خیره می شود و می گوید"تو باید کمک کنی ...تو منتخب شدی .بجنگ و تسلیم نشو .ما به تو نیاز داریم "
دوباره به آسمون خیره می شوم و از غم داد می زنم "چرا؟؟؟؟من چه کارم ...چرا من؟؟؟"
حنجرم درد می کند آنقدر بلند داد زدم که گوشم هم درد گرفت چشمام پر از اشکه شده .با دستم به زمین ضربه می زنم.نمی دونم منتظر چیم .همه دورم کردند.موجوداتی بی هویت و عجیب که ترس در رنگ سیاهشون خلاصه نمی شه .
"کیوان ...خوش اومدی پسرکم ...می دونستم که طاقت دوری من رو نداری"
صدا ...سرم رو به سرعت می چرخوانم ..و با فریاد می گویم"تو کی هستی ...از من چی می خواهی؟"
از جام بر می خیزم ..دنبال گوینده صدا هستم ..مدام با چشمم جمعیت رو می گردم.
دوباره صدا می آید ..از وسط جمعیت ..سیاهی ها کنار می روند و جاده ای باز می شود ..خوب نگاه می کنم ..تا بتوانم گوینده را ببینم .
"آره کیوان ...تو منتخب بودی ...تواز کودکی انتخاب شدی از وقتی که کور شدی ما هزاران سال ..منتظر به دنیا اومدن پسری به مشخصات تو بودیم.و بلاخره.دیدیمت.ما از تو استفاده کردیم و تو هم خوب به کمک ما اومدی .حالا دریچه بین دنیای کوچک ما و زمین شما بازه و ما می توانیم دنیا رو به سرزمین خودمون به تاریک ترین و سیاه ترین نقطه عالم در بیاوریم."
خوب می بینم ..مو های بدنم سیخ شده ..از ترس وجودم جیغ می کشد .موجودی تاریک ولی نه به تاریکی بقیه لباسی لخت لخت دارد و مثل این که زنجیر هایی به کل بدنش وصله ..صورتش غابل تشخیص نیست .درست همونی که وقتی تونل بی هوش شدم دیدم ..درست خودشه ..اینجا .
حالا موجود تاریک حسابی به من نزدیکه .من روی زمین افتادم و با ترس نگاهش می کنم .عرق از سرو رویم به زمین می چکد .باید یک کاری بکنم ..من نباید اینجا نابود بشم .
"خوب حالا باید چه کار کنم ..شما به چیزی که می خواستید رسیدید ...دیگه با من چه کار دارید "
"بچه جون ...این فضایی که می بینی ..تصویری از آینده است ..تصویراز نابودی زمین ...فکر کردی تو می توانی طاقت دنیای ما رو بیاری ..اونجا آنقدر وحشت دارد که تو فقط با چشیدن زره ای از هوایش خواهی مرد ....خوب تو توانایی داری که می توانی کار هایی خارق العاده انجام بدی ...ما در بچگی تو را کور کردیم تا این توانایی ها در تو رشد کنند ..و حالا ما تو را داریم... یک انسان وسایه ....می دونی ...الان تو یک نیمه انسان ونیمه سایه هستی .تو برای ما دروازه رو باز کردی دروازه ای که صد ها هزار سال پیش برروی ما بسته شد و ما می خواهیم از تو تشکر کنیم .و تو رو تبدیل به یک سایه کامل کنیم ...البته اگر خودت حاضر باشی"
رییس سایه ها دستش رو بالا میاره حالا می توانم خوب زنجیر ها ورشته هایی که به بدنش آویزان است را ببینم نمی دانم باید چی بگم ولی خوب می دونم که از سایه بودن منتفرم ."نه من نمی خواهم یک سایه باشم ..ولی شما می تونید چشم من رو برگردونید ...خواهش می کنم"
تردید را می توانم در حرکاتش ببینم ..نمی دونه قبول کنه یا نه .."ای پسر زیرک ...ولی اشتباه می کنی ..ما به تو شانس زنده موندن داریم میدهیم ..ولی تو رد می کنی ...باشه ..قبوله ما تو رو بینا می کنیم ولی بهتره بری و دیگه برنگردی تا این که ما به جهان حمله کنیم و اون رو در تاریکی خفه کنیم...اون روز تو هم خواهی مرد"
مرد سایه ای تاریک فریادی بلند سر می دهد و من به هوا بلند می شوم.سرم به شدت تکان می خورد و از درد فریاد می کشم ولی فایده ای ندارد رنگها با هم مخلوط می شوند. دیگه توان ندارم.چشمم سیاهی می رود و دیگر هیچ نمی فهمم .
ارسال  بازگشت به بالا
ديدن مشخصات كاربر ارسال پيغام خصوصي ارسال ايميل نام كاربري در پيغامگير Yahoo
 

نويسنده
پيغام
eta
مدیر سایت
مدیر سایت


تاريخ عضويت: 2 شنبه 27 تير 1384
تعداد ارسالها: 2153
محل سكونت: شاهين شهر


2 شنبه 30 مهر 1386 - 12:58
پاسخ بصورت نقل قول
من تا اول 6 رو خوندم. يه ذره زيادي تخيلي شده.
يه دنياي سراسر تخيل چندان مورد علاقه من نيست.

_________________
تالار اصول ->صفحه ها، مقالات و تاپیکهای مفید

ارسال  بازگشت به بالا
ديدن مشخصات كاربر ارسال پيغام خصوصي ارسال ايميل
 

نويسنده
پيغام
aliam
بازی ساز
بازی ساز


تاريخ عضويت: شنبه 8 بهمن 1384
تعداد ارسالها: 158
محل سكونت: مشهد


3 شنبه 1 آبان 1386 - 00:28
پاسخ بصورت نقل قول
خسته نباشید.
من داستان شما رو کامل تا قسمت ششم خوندم. جالب بود و برای ادامه علاقه مند شدم. البته مسایلی مثل سنگی که دروازه بین سیاهی و دنیای فعلی هست و در قسمت دوم به صورت "به رنگ قرمز با رگه هایی از سفیدی و سیاهی" و در قسمت چهارم همان سنگ به صورت "سنگی بسیار بزرگ با رنگ سفید و رگه های قرمز درست همانی که دیدم" بیان شده بسیار گنگ و بی مفهوم به نظر می رسه. و یا تصویری که از دنیای تصرف شده توسط سایه ها ارایه میشه که امیدوارم در قسمتهای بعدی کاملتر و با مفهوم تر بشه. Laughing
و امیدوارم این همه غلط املایی فقط سهوی باشه به طور مثال مناظره که به صورت منازره نوشته شده و بیشتر از یک غلط املایی ساده هست. Wink
منتظر بقیه داستان هستم .
ارسال  بازگشت به بالا
ديدن مشخصات كاربر ارسال پيغام خصوصي ارسال ايميل
 

نويسنده
پيغام
Ice
در حال رشد
در حال رشد


تاريخ عضويت: 5 شنبه 26 مهر 1386
تعداد ارسالها: 79
محل سكونت: در يك كوهستان برفي


3 شنبه 1 آبان 1386 - 08:46
پاسخ بصورت نقل قول
نقل قول:

يه ذره زيادي تخيلي شده.
يه دنياي سراسر تخيل چندان مورد علاقه من نيست

به نظرتون چه قسمتهاييش عوض بشه كمي بهتر ميشه؟؟؟...واقعي تر..!! Laughing
در مورد بعدي و سنگ صورتي و سفيد ...حق با شما است ...من همونطور كه گفتم ...اين داستان رو براي اولين باره كه دارم مي نويسم و نوشتنش هنوز هم ادامه دارد و براي تكميل شدن ...چندين بار ديگه بايد از اول ماجرا شروع به نوشتن كنم تا اون چيزي كه مي خواهم شود...پس اگر ايرادي مي بينيد ...حتما بگيد تا براي بار بعدي برطرفش كنم....
در مورد غلط اولايي هم ...خجالت زدم به خدا Embarassed ...ببخشيد....اگر از اين ايراد هاي ابتدايي و دبستاني مي بينيد ...من از همون كودكي ديكته قوي نداشتم !!! Wink
انتقادات و پيشنهاداتتان خوشحالم مي كنه ...هر ايرادي ديديد حتما بگيد Arrow
ارسال  بازگشت به بالا
ديدن مشخصات كاربر ارسال پيغام خصوصي ارسال ايميل نام كاربري در پيغامگير Yahoo
 

نويسنده
پيغام
aliam
بازی ساز
بازی ساز


تاريخ عضويت: شنبه 8 بهمن 1384
تعداد ارسالها: 158
محل سكونت: مشهد


3 شنبه 1 آبان 1386 - 17:13
پاسخ بصورت نقل قول
امیدوارم تا آخرش یک داستان کامل و محکم بشه. منو که خیلی یاد داستان
never winter night2 انداخت.
نکته دیگه که به نظرم مهم اومد وجود غم و اندوه زیاد در داستان بود. استفاده از دیالوگ های شادتر و شخصیت هایی مانند دوستان کیوان که می توانند شادتر صحبت کنند روحیه بخشتر میتونه باشه Twisted Evil
ارسال  بازگشت به بالا
ديدن مشخصات كاربر ارسال پيغام خصوصي ارسال ايميل
 

نويسنده
پيغام
eta
مدیر سایت
مدیر سایت


تاريخ عضويت: 2 شنبه 27 تير 1384
تعداد ارسالها: 2153
محل سكونت: شاهين شهر


3 شنبه 1 آبان 1386 - 19:59
پاسخ بصورت نقل قول
خوب سلیقه شخصیم رو گفتم. بعضی وقتها که خودم هم جو گیر میشم داستانهای تو ذهنم تخیلی میشه. اما عموما زیاد به اینجور داستانها علاقه ندارم.
اما پیشننهادی که دارم. اینه که توی این جور داستانهای تخیلی به جای زیاد کردن عناصر عجیب و غریب دست به خلق قانون برای فضای تخیلی جدید بزنی.


خوب قسمت بعدی رو هم خوندم.
بهتر از قبله.
توی این قسمت فقط یه موجود تخیلی معرفی میشه و بیش از اینکه دست به معرفی موجودات عجیب زده بشه به استفاده اونا در داستان توجه میشه. به نظرم این درسته.

_________________
تالار اصول ->صفحه ها، مقالات و تاپیکهای مفید

ارسال  بازگشت به بالا
ديدن مشخصات كاربر ارسال پيغام خصوصي ارسال ايميل
 

نويسنده
پيغام
rastegar
متخصص ساخت بازی
متخصص ساخت بازی


تاريخ عضويت: 1 شنبه 7 مرداد 1386
تعداد ارسالها: 310
محل سكونت: مشهد


3 شنبه 1 آبان 1386 - 21:27
پاسخ بصورت نقل قول
قشنگه
ولی چرا از اپن آفیس استفاده نمی کنی
حجمش هم فقط ۱۲۰ مگه از سایتش می تونی دانلود کنی
غلط یاب فارسی همم داره

_________________
دانا ترین مردم کسی است که دانش دیگران را به دانش خود بیفزاید. رسول اکرم(ص)
..........................
وب سایت انتقالی و جابه جایی دانشجو
ارسال  بازگشت به بالا
ديدن مشخصات كاربر ارسال پيغام خصوصي
 

نويسنده
پيغام
Ice
در حال رشد
در حال رشد


تاريخ عضويت: 5 شنبه 26 مهر 1386
تعداد ارسالها: 79
محل سكونت: در يك كوهستان برفي


4 شنبه 2 آبان 1386 - 12:38
پاسخ بصورت نقل قول
خيلي ممنون دوستان....حتما به ژيشنهادات توجه مي كنم....و قصد دارم تا آخر ادامش بدهم....
نقل قول:

ولی چرا از اپن آفیس استفاده نمی کنی
حجمش هم فقط ۱۲۰ مگه از سایتش می تونی دانلود کنی
غلط یاب فارسی همم داره

منظورت كدوم است ...من متاسفانه از اول از 2007 استفاده كردم ...و وقتي دوباره تبديل به 2003 كردم حالا ديگه اون قبلي ها رو نمي تواند باز كند و اين يعني هر چي نوشتم ...غير قابل استفاده مي شود......اگر راه حلي داريد لطفا راهنمايي كنيد Twisted Evil
ارسال  بازگشت به بالا
ديدن مشخصات كاربر ارسال پيغام خصوصي ارسال ايميل نام كاربري در پيغامگير Yahoo
 

نمايش نامه هاي ارسال شده قبلي:   
ارسال يك موضوع جديد   پاسخ به يك موضوع    صفحه 3 از 13 تمام ساعات و تاريخها بر حسب 3.5+ ساعت گرينويچ مي باشد
برو به صفحه قبلي  1, 2, 3, 4 ... 11, 12, 13  بعدي


 
پرش به:  


شما نمي توانيد در اين انجمن نامه ارسال كنيد.
شما نمي توانيد به موضوعات اين انجمن پاسخ دهيد
شما نمي توانيد نامه هاي ارسالي خود را در اين انجمن ويرايش كنيد
شما نمي توانيد نامه هاي ارسالي خود را در اين انجمن حذف كنيد
شما نمي توانيد در نظر سنجي هاي اين انجمن شركت كنيد


unity3d

بازگردانی به فارسی : علی کسایی @ توسعه مجازی کادوس 2004-2011
Powered by phpBB © 2001, 2011 phpBB Group
| Home | عضويت | ليست اعضا | گروه هاي كاربران | جستجو | راهنماي اين انجمن | Log In |